فرهنگ امروز/حسین امیری: در عصر حاضر تلقی عشق بهمانند آنچه سهروردی و شبستری و عطار از آن یاد کردهاند قدری دور از ذهن است. واژهها در گذر زمان از معانی پیش تهی و یا به معانی جدید منتسب میشوند. اینکه واژهی عشق بدان معنی که حکما آن را جوهرهی آفرینش یا از مراتب روح میدانند هیچگاه از اندیشهی ایرانی زدوده نخواهد شد، درست، اما عصر حاضر عشق را معادل love میداند؛ چراکه همهی اسباب اندیشه و زیستن در جامعهی حاضر از همان جایی آمده است کهlove از آنجا آمده است و از این نیز گریزی نیست. اندیشهی مدرن به بشر این کجفهمی را القا کرده است که هرکسی لاجرم باید love را تجربه کند و این تجربه چیزی نیست جز الفت و عادتی که بین زنی و مردی و دختری و پسری ایجاد میشود. شهروند ایرانی نیز این love را «عشق» ترجمه میکند؛ چراکه در فرهنگ گذشتهاش معادلی دیگر برای این واژه پیدا نمیکند.
رئیسیان همانگونه که آثار قبلیاش نشان میدهد دارای نگاه مؤلفی سردوگرمچشیده و به بلوغ رسیده در مسائل و روابط احساسی اجتماع امروز است. فیلم «دوران عاشقی» هم قصهی جدال عشق است با عقل؛ افرادی که از طرفی گرفتار عشق شدهاند و از طرفی دیگر معاش و حساب و کتاب زندگی روزمره و عقل و انصاف رهایشان نمیکند. رئیسیان عقل را بهمثابهی عقل معاش نمیگیرد و وجود مثبت و منفیاش را با هم در یک گزاره قرار میدهد، همانگونه که عشق در این میان عشق توصیفشده در ادبیات کهن نیست، بلکه همان عشقی است که به طور روزمره دربارهاش میشنویم و ترانههای عشق و خیانت دربارهاش ساخته میشوند و رَپِرها و خوانندههای زیرزمینی آن را در ردیف پستترین خواستههای جسمانی وارد متن اشعارشان میکنند.
اما در فیلم دوران عاشقی، «بیتا» زنی است که به روابط زن و شوهری و به ازدواج و خانواده نگاه رایج ترانههای امروزی را ندارد. او پس از آگاهی از خیانت همسرش به جای اینکه مانند جوانهای امروزی گریه و ناله سر دهد و به ترانههای عشق و خیانت محسن یگانه پناه ببرد، بهعنوان فردی عاقل و تحصیلکرده با ماجرا رفتار میکند و سعی میکند اول خودش سپس همسرش را قضاوت کند. او حتی به همسرش چیزی نمیگوید تا ماجرا را از زاویهی عدل و انصاف ببیند، بااینحال او هنوز احساس زنانهی خود را حفظ کرده است، اما نه بهعنوان دختر جوانی احساساتی بلکه بهعنوان زنی آگاه از قوانین و مسائل اجتماعی. او طلاق و عوارضش را میشناسد چون وکیل است؛ بنابراین مانند دیگران اولین گزینه و آسانترین گزینه را انتخاب نمیکند، بلکه سعی میکند بیندیشد و انتخاب کند، هرچند تصمیم به جدایی موقت انتخاب نهایی است، اما جنس این انتخاب احساست نیست.
در فیلم، میترا تنها شخصیتی است که احساساتی و امروزی به عشق و رابطهی زن و مرد نگاه میکند، بقیهی آدمهای فیلم تعریفی از عشقی که میترا از آن حرف میزند، ندارند. از طرف دیگر حمید هم تعریفی از عشقی که میترا میگوید، ندارد، او نیز از اشتباه و خطا حرف میزند. اما در این میان از عدالت حرف به میان میآید، عدالتی که بیتا میبایست بر اساس آن قضاوت کند اصیلتر و به عشق نزدیکتر است و البته عشق و علاقهی مادری میترا به فرزندی که در بطن خود دارد. بازی بازیگر نقش میترا تنها بازی سست و غلوشده است، او تنها کسی است که شخصیت هجوشدهای دارد؛ چراکه رئیسیان با نگاهی فراتر از مفهوم عشق امروزی به وی نگاه میکند، کسی که از روابط عاشقانه حرف میزند. حمید این رابطه را متعلق به دورهای میداند که گذشته و «دوران عاشقی» در فیلم دورانی است که گذشته است. از طرفی حمید این دوران را متعلق به گذشته میداند و از طرفی دیگر کارگردان از پایان یافتن دورهای حرف میزند که دوران عاشقی بوده است.
در «دوران عاشقی» علم که بال دیگر کمال انسانی است مانند عشق مسخر اعداد و ارقام شده است. فوق لیسانس ریاضی محض علمی را که خوانده به کناری نهاده و به خرید و فروش دلار مشغول است. زندی صاحب صرافی، علم حمید را با دلار خریده است و به همان روش میخواهد عشق وی را نیز بخرد و وی را مجبور کند به عشق میترا تن دهد، او میتواند حمید را زیر پاهای خود له کند اگر به عشق میترا تن درندهد یا بخواهد از آن سر باز بزند، او حتی عدالت و قانون را نیز با پول میخرد و زنی را که عقد کرده با پول راضی میکند که از حق گرفتن شناسنامه برای فرزندش بگذرد. امثال زندی اساس دنیای جدید هستند، دنیایی که ماوراء تبدیل به اعداد و ارقام و محسوسات شده است، همه چیز را میشود اندازهگیری کرد و برایش قانون تهیه کرد. در فیلم قانون محترم شمرده میشود؛ چراکه قانون نیز در دنیای جدید بهعنوان بخشی از قواعد ریاضی و علمی پذیرفته شده است و برای عشق و عاطفه اعتباری قائل نیست.
مراجعهی زنی که توسط رئیس شرکتش صیغه شده و پس از اتمام مدت صیغه او را با تمام آسیبهایی که از این رابطه دیده بدون اینکه هیچ حقی داشته باشد رها میکند و حتی وکیل زن یعنی بیتا حاضر نیست برای وی قدمی بردارد، نشان از مسخر شدن زندگی امروزی توسط قواعد ریاضی قابل سنجش است و در این میانه عشق و حرف زدن از دوران عشقی هجو و هزل مینماید؛ اما در نهایت هنوز مهر مادری بهعنوان امری اصیل و متعلق به گذشته زنده است و میترا را وادار میکند تا از حقش برای اقامه دعوی بگذرد و همینطور شرافت انسانی نیز علیرغم آنچه گفته شد زنده است، شرافتی که به خاطر آن میترا قصد اقامه دعوای حقوقی میکند.
نظر شما